پس از آزادی از زندان، کلوین سیمز، جنایتکار کوتوله، به برادر احمقش پرسی میپیوندد تا یک الماس بزرگ و گرانقیمت را در یک جواهرفروشی برای واکن، گانگستر، بدزدند. آنها توسط پلیس تعقیب میشوند و کلوین سنگ را در کیف ونسا ادواردز، مدیر اجرایی، پنهان میکند، که شوهرش داریل ادواردز میخواهد بچهدار شود. پرسی کلوین را متقاعد میکند که لباس بچهگانه بپوشد و جلوی خانه ادواردز رها شود تا وارد خانه شود و الماس را پس بگیرد. داریل و ونسا کلوین را برای آخر هفته نگه میدارند و تصمیم میگیرند او را به فرزندی قبول کنند، در حالی که واکن داریل را تهدید میکند که سنگ را پس بگیرد.